عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
بازدید : 13032
نویسنده : nod

فقط  بخند

فقط بخونو بخند (9)

 


بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه : ” به خاطر خودت میگم “
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
به سلامتی پنگوئن که یه ذره قد داره، اما بازم لاتی راه میره ….
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یادش بخیر یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که :
تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو…..
من که حلالشون نمی کنم!!!!!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
زنگ زدم پشتیبانی میگم: چرا سرعت اینترنتم کم شده؟
میگه: چون کندی سرعت دارین!
گفتم اجرکم عندالله خیالم راحت شد
یه خانواده از نگرانی در اوردی ! پس دلیلش اینه! البته خودمم شک کرده بودم!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , مطالب جالب و شنیدنی , ,
:: برچسب‌ها: فقط بخند ,
تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
بازدید : 15155
نویسنده : nod

ماست ها را کیسه کرد از کجا اومده؟
روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده است.
مختارالسلطنه دستور داد که کسی حق ندارد ماست را گران بفروشد.
چون چندی بدینمنوال گذشت برای اطمینان خاطر با قیافه ی ناشناخته به یکی از دکان های لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می خواهی ؟ ماست معمولییا ماست مختارالسلطنه !
مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست معمولی همان است که از شیر می گیرند و بدون آب است و باقیمت دلخواه.
اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان میبینید و یک ثلث ماست و باقی آب است و به نرخ مختار السلطنه می فروشیم و بدان نیز لقب دادیم.
حال کدام می خواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کرده و بند تنبانش رامحکم ببستند.
سپس طغار دوغ را از بالا در دو لنگه شلوارش سرازیر کردند و شلوارش را از بالا به مچ پاهایش ببستند.
سپس به او گفت: آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از شلوارت خارج شود که دیگر جرات نکنی ماست داخل آب بکنی!
چون سایر لبنیات فروش ها از این ماجرا با خبر شدند، همه ماست ها را کیسه کردند.
 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , مطالب جالب و شنیدنی , ,
:: برچسب‌ها: ماست ها را کیسه کرد از کجا اومده؟ ,
تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
بازدید : 18352
نویسنده : nod

 راه برای ایمن نگه داشتن اطلاعات
همه زندگیتان در یک صفحه روشن و درخشان روی میز کارتان است. اسناد، شماره‌های حساب، پسوردها، فیش‌ها، اطلاعات مالی و … همه آنها به صورت دیجیتال در کامپیوترتان ذخیره شده‌اند.

تنها مشکل این اطلاعات مهم و محرمانه در کامپیوترتان این است که بفهمید چطور می‌توانید امنیت آنها را حفظ کنید. اینجا به ۶ راه برای امن نگه داشتن همه اطلاعاتی که برایتان مهم است اشاره می‌کنیم. دیگر نیازی به مشاوره با خدمات فناوری اطلاعات ندارید.

 


 



:: موضوعات مرتبط: آمورشی , آموزش برنامه , متفرقه , مطالب جالب و شنیدنی , ,
:: برچسب‌ها: راه برای ایمن نگه داشتن اطلاعات ,
تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
بازدید : 11889
نویسنده : nod

دوچرخه های عجیب

هنرمند خلاق هلندی ویکتور سونا دوچرخه های عجیبی را برای پروژه ی هنری خود با نام ” آینده ی نوستالوژی ” با استفاده از قطعات بازیافتی تولید کرده است. ویکتور دوچرخه های بدون استفاده و دور انداخته شده را جمع آوری کرده و آنها را به آثار هنر بسیار زیبایی تبدیل کرده است. این دوچرخه های هنری در هفته ی طراحی هلند 2012 ارائه شده اند.

 

سونا درباره ی خلق این آثار هنری می گوید:

جامعه ی ما از همین چیزهای اطرافمان تشکیل شده است، اما ما حاضر به نابود کردن آن ها هستیم. در این دوچرخه های هنری خطوط استفاده شده نه مستقیم هستند و نه زاویه دار. این در واقع نوع حرکت انسان ها را نشان می دهد که در زندگی با فراز و نشیب های زیادی همراه است. ما در زندگی همواره سعی داریم که از موانع موجود در زندگی به راحتی بگذریم.

 

گروه اینترنتی خورشید - khorshidgroup.org

گروه اینترنتی خورشید - khorshidgroup.org

گروه اینترنتی خورشید - khorshidgroup.org

گروه اینترنتی خورشید - khorshidgroup.org

گروه اینترنتی خورشید - khorshidgroup.org

گروه اینترنتی خورشید - khorshidgroup.org

 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , مطالب جالب و شنیدنی , ,
:: برچسب‌ها: دوچرخه های عجیب ,
تاریخ : دو شنبه 30 بهمن 1391
بازدید : 14676
نویسنده : nod

قناعت
بازرگانی را دیدم که صد وپنجاه شتر بار داشت وچهل بنده خدمتکار. شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش در آورد، همه شب نیارامید از سخنهای پریشان گفتن که «فلان انبارم به ترکستان است و فلان بضاعت به هندوستان، و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان، ضمین». گاه گفتی: «خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است».
باز گفتی: «نه که دریای مغرب مشوش است. سعدیا سفری دیگرم در پیش استاگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه ای بنشینم». گفتم: «آن کدام سفر است؟
گفت: «گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیده ام قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و از آن پس، ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم». انصاف ازین ماخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند.
گفت: « ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده ای و شنیده!»
گفتم:
 

آن شنیدستی که در اقصای غور بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند، یا خاک گور
 


 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , مطالب جالب و شنیدنی , ,
:: برچسب‌ها: قناعت ,
تاریخ : شنبه 28 بهمن 1391
بازدید : 12597
نویسنده : nod

به لینک زیر بروید و خاطرات کودکی تونو به یاد بیارین باحاله صدای اسپیکر رایانتونم باز بزارین ها

نظر تونو حتما بگین در بارش

خاطره شیرین کودکی کلیک کنید



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , مطالب جالب و شنیدنی , ,
:: برچسب‌ها: به , یاد , دوران , کودکی , ,
تاریخ : جمعه 27 بهمن 1391
بازدید : 34396
نویسنده : nod

قرار دادن دکمه گوگل پلاس | google plus +1

با فراگیر شدن فیش بوک و اون گزینه لایک معروف !! گوگل چندسالی هستش که گوگل پلاس رو که همون ویژگی فیس بوک می باشد رو به وبمستر ها عرضه کرده.در واقع بازدید کننده با زدن دکمه +۱ با اکانت جی میل خودش ، اون وب سایت رو به دیگر دوستاش در شبکه اجتماعی گوگل معرفی می کنه.از یک نظر دیگه که بیشتر مورد توجه وب مستر ها هم هستش ، موتور جستجوی گوگل وب سایت هایی رو که کاربران زیاد به اون +۱ دادن رو بیشتر در نتایج اولیه خودش میاره ، در واقع محبوبیت اون مطلب و سایت رو در نظر میگیره.برای همین آموزش و چند کد مختلف برای قرار دادن دکمه گوگل پلاس و همینطور این کد در سیستم مدیریت وردپرس رو آوردم.

قرار دادن دکمه گوگل پلاس گوشه قالب وردپرس

 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , مطالب جالب و شنیدنی , ,
:: برچسب‌ها: قرار دادن دکمه گوگل پلاس | google plus +1 ,
تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391
بازدید : 19516
نویسنده : nod
 
نان حلال خيلي خيلي خوب است. من نان حلال را خيلي دوست دارم. ما بايد هميشه دنبال نان حلال باشيم. مثل آقا تقي. آقاتقي يك ماست‌بندي دارد. او هميشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت مي‌دهد تا آبي كه در شيرها مي‌ريزد و ماست مي‌بندد حلال باشد. آقا تقي مي‌گويد: آدم بايد يك لقمه نان حلال به زن و بچه‌اش بدهد تا فردا كه سرش را گذاشت روي زمين و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بيراه نباشد.
دايي من كارمند يك شركت است. او مي‌گويد: تا مطمئن نشوم كه ارباب رجوع از ته دل راضي شده، از او رشوه نمي‌گيرم. آدم بايد دنبال نان حلال باشد. دايي‌ام مي‌گويد: من ارباب رجوع را مجبور مي‌كنم قسم بخورد كه راضي است و بعد رشوه مي‌گيرم!
عموي من يك غذاخوري دارد. عمو هميشه حواسش است كه غذاي خوبي به مردم بدهد. او مي‌گويد: در غذاخوري ما از گوشت حيوانات پير استفاده نمي‌شود و هر چه ذبح مي‌كنيم كره الاغ است كه گوشتش تُرد و تازه است و كبابش خوب در مي‌آيد. او حتماً چك مي‌كند كه كره الاغ‌ها سالم باشند وگرنه آن‌ها را ذبح نمي‌كند. عمويم مي‌گويد: ارزش يك لقمه نان حلال از همه‌ي پول‌هاي دنيا بيشتر است!! آدم بايد حلال و حروم نكند. عمو مي‌گويد: تا پول آدم حلال نباشد، بركت نمي‌كند. پول حرام بي‌بركت است.
من فكر مي‌كنم پدر من پولش حرام است؛ چون هيچ‌وقت بركت ندارد و هميشه وسط برج كم مي‌آورد. تازه يارانه‌ها را خرج مي‌كند و پول آب و برق و گاز را نداريم كه بدهيم. ماه قبل گاز ما را قطع كردند چون پولش را نداده بوديم. ديشب مي‌خواستم به پدرم بگويم: اگر دنبال يك لقمه نان حلال بودي، پول ما بركت مي‌كرد و هميشه پول داشتيم؛ اما جرأت نكردم. اي كاش پدر من هم آدم حلال خوري بود.


:: موضوعات مرتبط: متفرقه , مطالب جالب و شنیدنی , ,
:: برچسب‌ها: موضوع انشاء: يك لقمه نان حلال ,
تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391
بازدید : 21198
نویسنده : nod
من، تو، او

*من به مدرسه مي‌رفتم تا درس بخوانم*
*
تو به مدرسه مي‌رفتي چون به تو گفته بودند بايد دکتر شوي*
*
او هم به مدرسه مي‌رفت اما نمي‌دانست چرا*

*من پول توجيبي‌ام را هفتگي از پدرم مي‌گرفتم*
*
تو پول توجيبي نمي‌گرفتي، هميشه پول در خانه‌ي شما دم دست بود*
*
او هر روز بعد از مدرسه کنار خيابان آدامس مي‌فروخت*

*معلم گفته بود انشا بنويسيد*
*موضوع اين بود علم بهتر است يا ثروت*

*من نوشته بودم علم بهتر است*
*مادرم مي‌گفت با علم مي‌توان به ثروت رسيد*
*
تو نوشته بودي علم بهتر است*
*شايد پدرت گفته بود تو از ثروت بي‌نيازي*
*
او اما انشا ننوشته بود برگه‌ي او سفيد بود*
*خودکارش روز قبل تمام شده بود*

*معلم آن روز
او را تنبيه کرد*
*بقيه بچه‌ها به او خنديدند*
*آن روز
او براي تمام نداشته‌هايش گريه کرد*
*هيچ‌کس نفهميد که
او چقدر احساس حقارت کرد*
*خوب معلم نمي‌دانست
او پول خريد يک خودکار را نداشته*
*شايد معلم هم نمي‌دانست ثروت وعلم گاهي به هم گره مي‌خورند*
*گاهي نمي‌شود بي ثروت از علم چيزي نوشت*

*من در خانه‌اي بزرگ مي‌شدم که
بهار توي حياطش بوي پيچ امين‌الدوله مي‌آمد*
*
تو در خانه‌اي بزرگ مي‌شدي که شب‌ها در آن بوي
دسته گل‌هايي مي‌پيچيد که پدرت براي مادرت مي‌خريد*
*او اما در خانه‌اي بزرگ مي‌شد که در و ديوارش بوي سيگار
و ترياکي را مي‌داد که پدرش مي‌کشيد*

*سال‌هاي آخر دبيرستان بود*
*بايد آماده مي‌شديم براي ساختن آينده*

*من بايد بيشتر درس مي‌خواندم دنبال کلاس‌هاي تقويتي بودم*
*
تو تحصيل در دانشگاه‌هاي خارج از کشور
برايت آينده‌ي بهتري را رقم مي‌زد*
*
او اما نه انگيزه داشت نه پول، درس را رها کرد
و دنبال کار مي‌گشت*

*روزنا مه چاپ شده بود*
*هر کس دنبال چيزي در روزنامه مي گشت*

*من رفتم روزنامه بخرم که
اسمم را در صفحه ي قبولي‌هاي کنکور جستجو کنم*
*
تو رفتي روزنامه بخري تا
دنبال آگهي اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردي*
*
او اما نامش در روزنامه بود
روز قبل در يک نزاع خياباني کسي را کشته بود*

*من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم
به اين فکر کنم که کسي کسي را کشته است*
*
تو آن روز هم مثل هميشه بعد از ديدن
عکس‌هاي روزنامه آن را به کناري انداختي*
*
او اما آنجا بود در بين صفحات روزنامه*
*براي اولين بار بود در زندگي‌اش که
اين همه به او توجه شده بود** !!!!*

*چند سال گذشت*
*وقت گرفتن نتايج بود*

*من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهي‌ام بودم*
*
تو مي‌خواستي با مدرک پزشکي‌ات برگردي
همان آرزوي ديرينه‌ي پدرت*
*
او اما هر روز منتظر شنيدن صدور حکم اعدامش بود*

*وقت قضاوت بود*
*جامعه‌ي ما هميشه قضاوت مي کند*

*من خوشحال بودم که که مرا تحسين مي کنند*
*
تو به خود مي باليدي که جامعه ات به تو افتخار مي کند*
*
او شرمسار بود که سرزنش و نفرينش مي کنند*

*زندگي ادامه دارد*
*هيچ وقت پايان نمي گيرد*

*من موفقم، من ميگويم نتيجه ي تلاش خودم است**!!!*
*
تو خيلي موفقي، تو ميگويي نتيجه ي پشت کار خودت است**!!!*
*
او اما زير مشتي خاک است مردم گفتند مقصر خودش است** !!!!*

*من ,
تو , او*
*هيچگاه در کنار هم نبوديم*
*هيچگاه يکديگر را نشناختيم*

*اما من و
تو اگر به جاي او بوديم*
*آخر داستان چگونه بود ؟؟؟*

*هر روز از كنار مردمانی می گذريم كه يا من اند يا
تو و يا او*
*و به‌ راستی، نه موفقيت‌های
من به‌تمامی از آن من است
و نه تقصيرهای
او همگي از آن او*

 


:: موضوعات مرتبط: متفرقه , مطالب جالب و شنیدنی , ,
:: برچسب‌ها: من , تو , او ,
تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391
بازدید : 16531
نویسنده : nod

 

 

مجموعه نرم‌افزارهای آفیس، امكانات و قابلیت‌های متعددی را در اختیار كاربران قرار می‌دهد، اما گاهی اوقات بسیاری از كاربران به دلیل ناآشنایی و تسلط نداشتن به این نرم‌افزارها، برای انجام یك كار كه بسادگی با همین برنامه‌ها انجام می شود، نرم‌افزارهای دیگری را جستجو می‌كنند و در مواردی نیز حتی نرم‌افزار دلخواهشان را نیز نمی‌یابند! یكی از این كارها ایجاد آلبوم‌های عكس از تصاویر موردنظرتان است.

 



:: موضوعات مرتبط: آمورشی , آموزش برنامه , متفرقه , مطالب جالب و شنیدنی , ,
:: برچسب‌ها: روش ساختن آلبوم‌ عكس با پاورپوينت , , , ,
به وبلاگ من خوش آمدید استفاده روز افزون از اینترنت و در نتیجه استفاده از انتی ویروس ها را برای عموم ضروری به نطر میرسد ما بر ان هستیم که یوزر و پسوردهای رایگان و نیز هر انچه که به صورت پولی و محدود است را به صورت رایگان در اختیار دوستان قرار دهیم باشد که از ما راضی باشید با تشکر مدیریت وبلاگ Nod 32 pu

برای یوزر و پسورد های یک ماه جه هزینه ای را مایلید پرداخت کنید؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان یوزر و پسورد نود 32 و آدرس nod32pu.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 255
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 640
بازدید ماه : 10986
بازدید کل : 276809
تعداد مطالب : 303
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1

Flag Counter ‪Google+‬‏

StatsCrop

جوان تولز - ابزار وبلاگنویسان جوان

RSS

Powered By
loxblog.Com